راز جذابیت و قدرت فیلم شاترایلند یا جزیره ترس در نوشتار نقد فیلم جزیره شاتر مشخص میشود؛ با ما همراه بمانید تا اطلاعات جامعی را در رابطه با این فیلم به شما بدهیم.
کارگردان معروف آمریکایی «اسکورسیزی» در آخرین فیلم قوی خویش با نام «شاتر ایلند» ما را به درون یک جهان و سناریوی تو در توی «پارانویید» وارد میسازد که ما اکنون میتوانیم از آن به عنوان مثالی هنرمندانه و عالی برای درک بهتر جهان پارانوییا استفاده کنیم.
البته فیلم اسکورسیزی را بایستی از چند چشمانداز مختلف بررسی کرد که از حوصله و توان این مقاله خالی است و امیدواریم در فرصتی دیگر بهتر به نقد محتوا، موزیک و تکنیک آن بپردازم. در نوشتار نقد Shutter Island میخواهیم فقط از آن برای درک بهتر سناریو پارانوییا استفاده کنیم و همزمان به قدرتهایی از فیلم اشاره کنیم…
نقد فیلم جزیره شاتر (Shutter Island)
بررسی تکنیکی، فلسفی و روانشناختی
در فیلم شاتر آیلند اسکورسیزی قادر میشود یک «جهان تو در تو و لابورینت وار پارانوپیا بیافریند و به زیبایی نشان دهد که چرا این جهان و سناریوی پارانویید اینقدر قدرتمند و اغواگرانه است، چرا این سناریو تو در تو و چون یک هایپرتکست و متن چندمتنی است؛ چرا «پارانوپیا» در همه روابط انسانی همیشه حضور داشته و دارد و موضوع درجه و شدت این بدگمانی و پارانوییا است.
در هر ارتباط انسانی و به ویژه ارتباط عشقی، کاری و غیره، نوعی هراس و پارانوییا از دیگری نیز نهفته است. زیرا انسان مرتب میخواهد بداند که «دیگری درباره او چه فکر میکند و از او چه میخواهد».
ازینرو اسکورسیزی قادر میشود که یک حالت چندچهره و چندمتنی از «پارانوییا» را نشان دهد که در آن همه از بیمار تا قانون و روانکاو دارای حالات پارانوییا و یا هراس برانگیز، پارانوییابرانگیز هستند، همانطور که هر کدام دارای قدرتهای بالغانه و سمبولیکی نیز هستند، به درجات مختلف.
اسکورسیزی موفق میشود در فیلم شاتر آیلند «پارانویای» یک بیمار و مارشال سابق، تدی، با بازیگری خوب «لئوناردو دی کاپریو» را، با «پارانوییا و بدگمانی» جمعی، آمریکایی و انسانی پیوند زند و یک سناریو و فیلم پارانویید بیافریند که تا آخر فیلم ما باز هم کامل نمیدانیم که چه کسی واقعا پارانویید است و چه کسی سالم است.
همه بنوعی دچار حالاتی پارانویید هستند و ما با درجات مختلف از «واقعیت پارانویید» روبرو هستیم. اسکورسیزی به ویژه با استفاده بینامتنی از برخی سکانسهای پارانویید سینما، مثل المان «برج دریایی» و غیره، برای فیلم خویش در واقع نشان میدهد که سینما نیز بخشی از این واقعیت پارانوییک و همزمان تولیدکننده این واقعیت پارانویید است.
اینکه گاه سینما مثل حادثه یازده سپتامبر مدتها قبل فیلمهای فراوان در این زمینه میسازد و سپس این حوادث اتفاق میافتد، خود نمادی دیگری از این جهان تو در توی و «واقعیت سمبولیک تو در تو و لابورینت وار» انسانی است که مالامال از حالات پارانوئید نیز هست.
در فیلم شاتر آیلند ما از یک سو با «واقعیت پارانوییک» مارشال سابق روبرو هستیم که با کمک این «واقعیت پارانوییک» در واقع میخواهد از «رودررو شدن» با واقعیت تلخ زندگی خویش و از درامای خانوادگی و عشقی خویش حذر کند. زیرا زن او که بیمار بوده است، فرزندان زنش را میکشد و سپس برای توجیه این واقعیت تراژیک غیرقابل تحمل این سناریوی پارانوییک را ناخودآگاه میسازد که او بدنبال قاتل زن و فرزندانش است که در این تیمارستان زندگی میکند.
تیمارستانی که در آن قاتل خانوادهاش و دیگر بیماران به باور او توسط دولت برای ترورهای غیر قانونی مورد استفاده قرار میگیرند. ناتوانی مارشال از قبول «درد و سرنوشت خویش» که همان به معنای عدم قبول «واقعیت و قانون» است، باعث میشود که حال این «درد و سرنوشت» پس زده شده و سرکوب شده که میخواهد از طرف او دیده و پذیرفته شود و جای خویش را در جهان درونی و در حافظه او بازیابد، مجبور است به حالت «هذیان و توهم» بازگرد. اکنون واقعیت، درد و سرنوشت پس زده شده و به تجربه و حافظه تبدیل نشده است. لذا به ناچار به حالت «سناریوی پارانوییک و توهمات و رویاهای مختلف خطرناک» بازمیگردد.
بیشتر بخوانید:
از طرف دیگر فیلم شاتر آیلند به خوبی نشان میدهد که چگونه «ضمیر ناآگاه» مارشال سابق به اشکال مختلف و با ایجاد توهماتی از «همسر سابق» او، یا با نشان دادن «رد پاهایی» میخواهد او را وادارد که سرانجام مرگ همسر و فرزندان و مسئولیت عمل خویش را به عهده بگیرد و قادر باشد با گذشته خداحافظی کند و عشق و زندگی سابقش را بخاک بسپارد.
به قول لکان ضمیر نااگاه محل هرج و مرج نیست بلکه محل «دیسکورس دیگری»، محل قدرتهای سمبولیک و فردی ماست، و این «دیگری» مرتب به او در قالب رویا و معما اشاره میکند که واقعیت خویش را بپذیرد و آن را به تجربه و قدرت نو تبدیل سازد. حادثه و قتل کودکان و همسر و نقش خودش در این حادثه برای او چنان دردناک است و «خالی بودن» جای آنها برای او چنان غیر قابل تحمل و غیر قابل پر کردن است که او با ایجاد این سناریو پارانویید در واقع به شیوه تراژیک قادر میشود با آنها مرتب زندگی کند.
ازینرو حتی وقتی در فینال فیلم او با این واقعیت زندگی خویش و خواست واقعیت سمبولیک از او برای قبول سرنوشت خویش و قبول عزادارای عزیزان خویش روبرو میشود، خواستی که در قالب روانکاوان درمانگر او و مسئولان تیمارستان حضور خویش را نشان میدهد، ابتدا این واقعیت و قانون را قبول میکند اما دوباره به سناریوی گذشته باز میگردد زیرا لااقل در آن سناریو او باز در نزدیکی عزیزانش و گذشته اش حضور دارد.
او نمیتواند از تمتع این دیدار و نزدیکی پارانوییک با خانواده بگذرد. درواقع به شیوه ای تراژیک و بیمارگونه امکان «زندگی کردن و عشق ورزی» را برای خود فراهم میکند. زیرا با قبول مرگ آنها و نقش خویش در قتل همسر در واقع همه جهان او «خالی و مالامال از خلاء» میشود و او نمیتواند این خلاء را به هیچ وجه بپذیرد.
اما تمتع و لذت تراژیک این زندگی پارانویید با عزیزان برای او مهمتر و بیشتر از زندگی نو و به اصطلاح سالم است. ازینرو جمله نهایی مارشال که میگوید:
بهتر است که مثل یک هیولا زندگی بکنی تا به سان یک انسان خوب بمیری!
در واقع به بهترین وجه تمتع و لذت نهفته در درون یک سناریو پارانوییک را نشان میدهد. تمتعى که انسان پارانویید به خاطر آن در برابر سلامت و قبول قانون زندگی مقاومت میکند حتی اگر به بهای این تمتع به سوی نابودی و مرگ تدریجی کشیده شود.
بیشتر بخوانید:
قبول مرگ به معنای مرگ خویش برای او نیز هست و او حاضر نیست که بپذیرد که ابتدا وقتی به عنوان بخش باقیمانده آن خانواده قدیمی و سناریوی قدیمی بمیرد و ضرورت این مرگ و عزاداری و پایان عزاداری را بپذیرد، آنگاه میتواند حال به زندگی نو دست زند و به جهانی نو دست یابد. برای مارشال اما این جهان نو و تمنای نو نامفهوم و گنگ و مجهول است و او تمتع دردناک معلوم خویش را بر این خوشبختی نامعلوم ناخودآگاهانه ترجیح میدهد.
تمنای فرد همیشه تمنای دیگری است.
چراغ دریایی
در فیلم شاتر ایلند، ما با خواست زندگی، به ویژه در قالب چراغ دریایی روبرو میشویم. چراغ دریایی که چون یک «نگاه خطرناک و پارانویید» بر کل جزیره حکمفرمایی میکند و انگار همه چیز را زیر نظر دارد و همه در نهایت نزد او فرستاده میشوند و او قاضی نهایی است.
این چراغ دریایی در واقع نگاه قانون و واقعیت سمبولیک است که بر همه چیز حاکم است و از همه انتظار دارد که به خواستش تن دهند با آنکه همزمان مشخص نیست که واقعا خواست او چیست و در آنجا چه اتفاقی میافتد.
همانطور که ما هیچوقت در نهایت دقیق نمیدانیم که قانون، زندگی و یا سرنوشتمان، خدا و دیگری از ما چه میخواهند و مجبور به حدس زدن هستیم. بنابراین این چراغ دریایی برای مارشال و در فیلم بهترین نماد نگاه خشمناک و توطئهگر است و از طرف دیگر او محلی است که بیماران خطرناک برای معالجه نهایی به آنجا میروند. زیرا همانطور که گفتیم فرد تنها با قبول واقعیت میتواند به فردیت و سلامت خویش دست یابد.
بیشتر بخوانید:
ازینرو مارشال نیز با آنکه از آن نگاه میترسد همزمان حس میکند که جواب سوالش در آنجا نهفته است. او حس میکند که برای اینکه به تمنای خویش و جواب سوالش دست یابد باید به سراغ آن نگاه خشمگین برود، به تمنای آنها تن دهد و بیبیند که آنجا چه رخ میدهد، یعنی «آنها از او چه میخواهند».
اما وقتی آنجا با واقعیت خویش و با تمنای خویش و ضرورت قبول قتل همسر و مرگ فرزندان، ضرورت دروغ نهفته در تئوری توطئه خویش روبرو میشود، با آنکه یک لحظه آن را قبول میکند و تن به ضرورت زندگی خویش میدهد، در گام نهایی باز ناتوان از قبول واقعیت میشود و ناخوآگاه ترجیح میدهد که به عنوان هیولا در سناریو پارانوییدش در کنار تصویر هذیان آلود عزیزانش و در پی یک قاتل خیالی باقی بماند و تن به قبول سرنوشت و عزاداریش ندهد.
ازینرو «چراغ دریایی» به جای اینکه برای او به سان نمادی از «واقعیت سمبولیک» باشد که از او میخواهد به سرنوشت و به واقعیت خویش تن دهد، برای او به حالت یک نگاه پارانویید و خطرناک باقی میماند.
زیبایی نهایی
زیبایی نهایی فیلم شاتر آیلند، این است که همزمان در کل فیلم نشان میدهد که این دیگری، این چراغ دریایی و حتی روانکاوان نماینده قانون و غیره، خود نیز دارای حالاتی «پارانویید» هستند. زیرا دیگری نیز، قانون و اخلاق، روانکاوی و غیره نیز همیشه دارای کمبود و ضعفی هستند و بایستی ضعف خویش و نیاز خویش به دیگری را بپذیرند وگرنه مثل علم پزشکی دوران نازیَها تبدیل به یک «علم جنایتکار» میشود.
یا وقتی قانون و اخلاق قادر نباشد که کمبود خویش را قبول کند و بپذیرد که باید و میتواند مرتب تحول یاید و روایتی نوین از قانون و اخلاق بیافریند، آنگاه این قانون و اخلاق تبدیل به یک قانون و اخلاق دیکتاتور محور و مطلق پارانوییده میشود که مرتب از دیگری هراسان است و به سرکوب هر تحول و هر دگراندیشی دست میزند.
بیشتر بخوانید:
همانطور که در بسیاری از کشورهای دیکتاتور زده شاهد حضور و قدرت این قانون و اخلاق دیکتاتور منش و پارانویید هستیم. شاهد تکرار تراژدیها و قتلهای زنجیره ای و قتل دگراندیش در نام مبارزه با محارب و توطئه برانگیز نرم و یا سخت هستیم.
نتیجه گیری
قدرت مهم فیلم شاتر ایلند، از یک سو این است که به ما نشان میدهد که چگونه واقعیت انسانی همیشه دارای یک جنبه پارانوییده است، زیرا ما همیشه در ارتباط با دیگری هستیم و مرتب از خودمان سوال میکنیم که این دیگری از ما یا از جان ما چه میخواهد.
همانطور که ما مرتب درگیر نگاه دیگری، یعنی نگاه اخلاق و فرهنگ و زندگی هستیم و این نگاه نیز دارای جوانب پارانویید خویش است و همزمان نوع برخورد ما به دیگری میتواند به حالت پارانویید تبدیل شود، همانطور که در بالا شرح داده شد.
از طرف دیگر فیلم شاتر ایلند» می تواند در معنای دلوزی یک «واقعیت نوین و تو در توی پارانویید» بیافریند و با کمک استفاده از دوربین، موزیک و بازی خوب فیگورها قادر می شود به ما جهانی نوین و پارانویید را نشان دهد که همزمان به جهان کنونی و پارانویید بشری، به جهانی که هراسان از غریبه و دیگری است، به شدت نزدیک است. همانطور که فیلم «شاتر ایلند به خوبی از «زیرمتنهای» فیلمهای ترسناک دیگر هالیوود و موتیو های آنها مثل «چراغ دریایی»، «موشهایی که از سوراخ بیرون می زنند» و غیره استفاده می کند و به کمک این حالت «بینامتنی» خویش در واقع قدرت جهان و دنیای پارانویید خویش را افزایش می دهد و با فیلمها و تصاویر دیگر درون ذهن ما پیوند می دهد.
بیشتر بخوانید:
خوبی فیلم دقیقا این است که به یک جواب روانکاوی شده و شناخت پارانویای قهرمان فیلم قناعت نمیکند، بلکه به کمک شیوه تعلیق و ابهام کاری نمیکند که در انتها مرتب امکانات و تفسیرهای دیگری برای فیلم ممکن باشند و درهای میانی دیگری برای تفسیرهای تو باز میگذارد.
ازینرو فیلم شاتر ایلند قادر میشود واقعیتی پارانوییک و تو در تو هراس انگیز، قوی و سوال برانگیز بیافریند و باعث شود که تماشاچی مدتها بعد از دیدن این فیلم به آن بیاندیشد و تحت تاثیر حالات آن باشد و سعی در تفسیر و یافتن جواب این سوال یکند که واقعا چه کسی در این فیلم پارانویید است؟ مارشال؟ دکتر ها؟ مسئولان نظامی بیمارستان روانی؟ فیگورهای دیگر؟ کارگردان یا تماشاچیان؟ اینجاست که فیلم شاتر ایلند در واقع به یک شیوه سمبولیک قادر به ایجاد یک جهان و واقعیت تودرتوی پارانوییک، یک جهان چندمتنی پارانویید میشود.
اینجاست که ما با قدرت واقعی سینما روبرو میشویم که واقعیت را تفسیر نمیکند بلکه به قول دلوز:
سینما سازنده و خالق واقعیتها و فلسفههای زندگی تو و دیگران است.
مشخصات فیلم
- کارگردان مارتین اسکورسیزی
- تهیهکننده بردلی جی. فیشر، آرنی مسر و مایک مدووی
- نویسنده رمان: دنیس لهان
- فیلمنامه: لیتا کالوگریدیس
- بازیگران لئوناردو دی کاپریو، مارک روفالو، بن کینگزلی، میشل ویلیامز، امیلی مورتیمر، پاتریشا کلارکسون و روبی جرینز
- فیلمبردار رابرت ریچاردسون
- تدوینگر تلما شونمیکر ؛ نقد فیلم جزیره شاتر
- شرکت تولید فینیکس پیکچرز، اپین وی پروداکشنز و سیکلیا پروداکشنز
- توزیعکننده پارامونت پیکچرز و دریم ورکس
- تاریخهای انتشار ۱۹ فوریه ۲۰۱۰ ؛ نقد فیلم جزیره شاتر
- مدت زمان ۱۳۸ دقیقه ؛ تحلیل فیلم شاتر آیلند
- کشور ایالات متحده ؛ تحلیل فیلم جزیره شاتر
- زبان انگلیسی ؛ بررسی فیلم Shutter Island
- هزینهٔ فیلم ۸۰ میلیون دلار ؛ نقد فیلم جزیره شاتر
- فروش گیشه ۲۹۴٬۸۰۴٬۱۹۵ میلیون دلار ؛ نقد فیلم جزیره شاتر
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های آخرالزمانی 2022
- بهترین فیلم های ماوراءالطبیعه 2022
- بهترین فیلم های خون آشامی 2022
- بهترین فیلم های ترسناک 2022
- بهترین فیلم های علمی تخیلی 2022
- بهترین فیلم های چینی 2022
- بهترین فیلم های هندی 2022
- بهترین فیلم های کمدی 2022
- بهترین فیلم های دی سی 2022 (DC)
- بهترین فیلم های مارول 2022
از همراهی شما تا انتهای نوشتار تحلیل فیلم Shutter Island سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقدها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.
بدترین نقد در رابطه با فیلم شاتر آیلند. نویسنده فکر کرده که خوب فیلم رو درک کرده و این همه در موردش نوشته. ولی متاسفانه موضوع اصلی فیلم رو به هیچ وجه متوجه نشده