کاوه لاجوردی، مدرس و مترجم ریاضی و فلسفه چرا جایزه کتاب سال را رد کرد ؟. در ادامه نوشتار کاوه لاجوردی فلسفه با فیگار همراه شوید.
کاوه لاجوردی مدرس و مترجم ریاضی و فلسفه که ترجمه او از یکی از آثار جان لاک بهعنوان برگزیده مشترک کتاب سال در جمهوری اسلامی اعلام شده، ۲۴ اسفند طی بیانیه ای اعلام کرد در اعتراض به سانسور این جایزه را نمیپذیرد!
کاوه لاجوردی فلسفه
جایزه کتاب سال را رد کرد!
کتاب سال جمهوری اسلامی ایران عنوان یک جایزه دولتی است که هر سال به نویسندگان و مترجمان برگزیده و شایسته تقدیر در بخشهایی از جمله کلیات، فلسفه و روانشناسی، دین، علوم اجتماعی، زبان، علوم کاربردی و هنر و تاریخ اعطا میشود.
بیشتر بخوانید:
آقای کاوه لاجوردی در بیانیهای که در این موضوع در وبلاگش منتشر کرد، نوشت: «به تصمیمِ شخصی خودم این جایزۀ خاص را نمیپذیرم تا بهشکلی رساتر از قبل اعتراض کنم به روال بسیار شایع و کاملاً غیرعقلانی و احتمالاً غیرقانونی سانسور، سانسوری که یکی از متولیان اصلیاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.». در ادامه نوشتار کاوه لاجوردی فلسفه با فیگار همراه باشید.
کاوه لاجوردی
کاوه لاجوردی (متولد ۱۳۵۰) دورهٔ کارشناسی ریاضی را دردانشگاه صنعتی شریف و کارشناسی ارشد ریاضی را دردانشگاه تهران گذراند. سپس به کانادا رفت و دورهٔ دکتری فلسفه را در دانشگاه تورنتو با نگارش رسالهای دربارهٔ موجهات (به راهنمایی آنجان چاکراواتی ) به پایان برد. و همچنین در مناظره با بیژن عبدالکریمی در دانشگاه مفید (اردیبهشت ۱۳۹۰) به دفاع ازفلسفه تحلیلی در برابرفلسفه قاره ای پرداخت.
بیشتر بخوانید:
بیانیه
نپذیرفتنِ جایزهی کتابِ سالِ جمهوری اسلامی ایران
ترجمهی من از جستاری در خصوصِ فاهمهی بشریِ جان لاک را یکی از برندگانِ جایزهی کتابِ سالِ جمهوری اسلامی ایران در بخشِ فلسفه و روانشناسی اعلام کرده اند در مراسمِ اهدای جایزه شرکت نکردم، و جایزه را نمیپذیرم. چند هفته پیش از طرفِ مسؤولانِ جایزه به من گفته بودند مراسمی با حضورِ رئیسجمهور و وزیرِ فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار خواهد شد.
برخی از برندگانِ سالهای گذشتهی جایزه دوست یا استادِ من بودهاند و هستند، و اینکه جایزه را پذیرفتهاند به هیچ روی از قدرشان نمیکاهد: اصولاً پذیرفتنِ جایزه یا صله را فینفسه بد نمیدانم—خواه از حکومتِ پهلوی باشد یا از صداوسیما، یا حتی از ایراناینترنشنال و وزارتِ خارجهی امریکا. به تصمیمِ شخصیِ خودم این جایزهی خاص را نمیپذیرم تا به شکلی رساتر از قبل اعتراض کنم به روالِ بسیار شایع و کاملاً غیرعقلانی و احتمالاً غیرقانونیِ سانسور، سانسوری که یکی از متولیانِ اصلیاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
اینکه ترجمهی کتابِ لاک به هیچ شکلی مشمولِ سانسورِ مستقیمِ حکومتی نشده است مرا از دیدنِ سیطرهی مهیبِ سانسور در امرِ نشر بازنمیدارد، علیالخصوص که در یکونیم سالِ اخیر خودم در مؤسسهی انتشاراتیِ غیرحکومتیای کار میکنم. و آنچه اینجا در نظر دارم سانسورِ آثارِ ادبی و تاریخی نیست (گرچه با سانسورِ اینها نیز اصولاً و بهشدّت مخالفام)، بلکه سانسور در آثارِ فلسفی را در نظر دارم. مسؤولانِ ممیّزی، گماشتهی وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی، متنکّراً و بی آنکه ملزم به اقامهی هیچ دلیلِ عقلپسند یا قانونیای باشند، دستورِ حذفِ عبارات و جملات را صادر میکنند. و گاه دستور میدهند به چیزی که شاید بدتر از حذف باشد: انتشار را منوط میکنند به اینکه مترجم یا ناشر در زیرنویس بگوید که مؤلف دارد اشتباه میکند یا اصلاً در گمراهیِ آشکار است. کتابخوانانِ ایرانی مواردی نیز سراغ دارند که مترجم یا ناشر در ابتدای ترجمهی کتابی در یادداشتی توضیح داده است که آنچه در کتاب آمده غلط و حاکی از ناآگاهیِ نویسنده است! قاعدتاً روشن است که بعضی از مضحکترین مواردْ محصولِ خودسانسوری است—ولی این نیز قاعدتاً روشن است که این خودسانسوریها بسی کمرنگتر و کمشمارتر میبودند اگر که مترجمان یا ناشران مسبوق نبودند به خاطراتِ اولشخص یا گزارشهایی معتبر از سانسورهای بسیار نامعقولِ دولتی. و خودسانسوری عمیقتر هم میرود: بسا که مترجمِ بالقوّهای اصلاً سراغِ اثری نرود، بسا که مؤلفِ مستعدی اصلاً ایدهاش را ننویسد از بیمِ ممیّزی.
البته که میتوان بحث کرد در تأثیرِ مخرّبِ سانسور بر تضاربِ آراء و بر گسترشِ فرهنگ و تفکر؛ اما در اینجا موضوعِ اصلیِ اعتراضِ من نقضِ حقوقِ شهروندیِ مترجمان و مؤلفان و ناشران است. من شخصاً مترجمِ پرکاری نبودهام و بهعلاوه، غیر از کتابی کوچک، آنچه در فلسفه ترجمه کردهام از آثارِ کلاسیک بوده است و گویا برخی ممیّزانِ وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی هنوز شرم/واهمه دارند که در موردِ آثارِ کلاسیکِ قرنهای گذشته، یا در بحثهای خالصِ فلسفهی زبان، امرونهی کنند، و گمان میکنم به این سبب باشد که صابونِ شوخِ سانسورِ مستقیمِ دولتی هنوز در فلسفه به تنام نخورده است. اما بسیاری کسان دیدهام که غمگین و افسرده شدهاند از شدّتِ سانسورِ نامعقول در موردِ آثاری امروزی که در فلسفه ترجمه کردهاند، و بعضاً بالکل از خیرِ انتشار گذشتهاند (و بطریقِ اولیٰ امکانِ دیدهشدن و برندهشدن در جایزهای را از دست دادهاند که از بیتالمال تأمین میشود). وقت و انرژی صرف کردهاند، و نتیجهی کارشان مخدوش یا حتی معدوم شده است. روانشان آسیب دیده، معاششان مختل شده.
من معتقدم که اصولاً انتشارِ کتاب و مجله نباید نیاز به مجوّزِ حکومت داشته باشد—الزام به عرضهی پیشازانتشارِ اثر به دولت را ناعادلانه و نامعقول مییابم، حتی اگر فرض کنیم که قانونِ روشن و صریحی در موردش وجود داشته باشد که به طرزی دمکراتیک تصویب شده باشد. از مخالفتِ اصولی در موردِ نیاز به مجوّزِ رسمیِ انتشار که بگذریم، بهنظر میرسد که بر رفتارِ ممیّزانِ وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچ ضابطهی مدوّنی حاکم نیست. ممیّزِ محترم برنمیتابد که در ترجمهای اینطور آمده باشد [نقل به مضمون] که هرچه علمِ تجربی جلوتر بیاید خرافه عقبتر میرود، و حتی خواستهاش تأمین نمیشود وقتی که، در متنِ بهاصطلاح اصلاحشده، مترجم در ابتدای پاراگراف تصریح کند که آنچه در پی میآید شرحی است از آراءِ فلان فیلسوفِ قرنِ نوزدهم. ممیّزِ محترم دستور میدهد که جملهها حذف شوند یا دستور میدهد که زیرنویسی برائتجویانه اضافه بشود. (اگر عملاً در کارِ نشر نبوده باشید شاید باور نکنید که مثالْ ساختگی نیست.) و گویا وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالهای اخیر به این هم رضایت نمیدهد که ناشر به خواننده اطلاع بدهد که چیزی حذف شده است: حذفیات باید بیسروصدا باشند و نهایتاً به نامِ ناشر یا مترجم تمام شوند… . اصلِ ایدهی سانسور را معقول نمییابم، و نحوهی اجرایش را نیز ظلمی مضاعف میبینم—رفتارِ ممیّز را نمیشود پیشبینی کرد تا آسیب و زیان را کمینه کرد. اینها تازه در موردِ متونِ فلسفی است؛ در ادبیات و بعضی حوزههای دیگر وضعیت اسفناکتر از این است—اما من صاحبِ شترانِ خودم هستم.
دو نکتهی پایانی. اول اینکه اگر به این اعتراضِ من توجهی بشود میشود انتظار داشت که بعضی جرایدِ حکومتیْ صرفِ امکانِ بیانِ چنین اعتراضهایی را حاکی از وجودِ آزادیِ بیان قلمداد کنند! روشن است که چنان ردّیهای بیپایه است: بحثِ من سانسورِ کتابِ چاپی است، نه انتشارِ بیانیه در فضای مجازی—که این هم فضایی است که شاید دور نباشد که سراسر ”صیانت“ بشود. دودیگر اینکه اقبال به این ترجمهی اثرِ لاک تا حدِ زیادی مدیونِ زیباییِ کمنظیرِ ظاهریاش است از حروفچینی و صفحهآرایی و طراحیِ قلم تا صحافی و طراحیِ جلد. ممنونام از نشرمرکز بابتِ انواعِ همراهی و پشتیبانیِ مالی و فنّی در این پروژهای که بیش از دو سال کارِ پیوسته صرفاش شد.
بیشتر بخوانید:
- بهترین مستندها
- بهترین مستندهای جهان 2021
- بهترین مستندهای ایرانی 2021
- بهترین مستندهای روانشناسی 2021
- بهترین مستندهای تاریخی 2021
- بهترین مستند های علمی جهان 2021
- بهترین مستندهای حیاتوحش 2021
از همراهی شما تا انتهای نوشتار کاوه لاجوردی فلسفه سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقدها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی آنلاین مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید از طریق اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
درود بر کاوه لاجوردی…
دو کتاب بنده هم هفته گذشته اعلام شد (با قوانین نشر کتاب مغایرت دارد!) و مجوز برای انتشار صادر نکردند. تاسف بار است. کتاب هایی در زمینه روانشناسی (که از قضا قبلا در ایران شبیه به موضوع همین دو کتاب منتشر هم شده!) در این دولت مجوز چاپ نمیگیرد! ده سال قبل در دولت احمدی نژاد هم چنین اتفاقی افتاد اما پس از اعتراض شورای کتاب مجوز را صادر کرد. برخوردهای کاملا سلیقه ای از طرف کسانی که گویا دشمنان هنر و هنرمند هستند تا حامی و دلسوز!