[yasr_overall_rating]در نوشتار نقد سریال S.e.x/Life قرار است به سریال جدید شرکت نتفلیکس با بازی سارا شاهی بپردازیم. در ادامه با فیگار همراه باشید.
در این نوشتار قرار است در رابطه با مسائل مهمی که در سریال S.e.x/Life میگذرد بپردازیم. سریالی که اخیرا در نتفلیکس پخش شده است و خیلی نتوانسته است نظری مثبت بگیرد.
بنظر این سریال، سریالی ساده است که میتواند آدم را به فکر بیاندازد. در واقع سریال س.ک.س/زندگی مربوط به روابط عاطفی بین انسانها است و نارضایتی از زندگی که بخشی از S.e.x/Life که عنوان این سریال را تحت سلطه خود دارد، بخش مهمی را برای ما بازگو میکند.
سریالی که قرار است به آن بپردازیم را باید همه ببینند. همه ما انسانها در زندگی خود روابط زیادی را تجربه میکنیم. و قطعا پیش میآید که به یاد روابط قدیمی خود چه خوب یا چه بد میافتیم. گاهی دلمان میخواهد برگردیم و چیزی را عوض کنیم. گاهی هم با نظر به اینکه تجربه بسیار خوبی برای زیست آینده بوده، به هیچ وجه به فکر برگشتن به آن دوران نمیافتیم.
نقد سریال S.e.x/Life (س.ک.س/زندگی)
شرم گفتن یا سرکوب کردن
این سریال بسیار بیپرده، بی پروا و راحت به مسائلی میپردازد که خیلی ها نمیخواهند بازگو شود یا شرم گفتن آن را به سرکوب کردن سوق میدهند. گاهی نمیخواهیم مسائلی را در جهت مسائل فرهنگی بازگو کنیم. درواقع این موضوعات در روح و روان ما رسوب میکند و روزی ترواشش را در سیستم روابط اجتماعی غلط باید جمع کنیم.
این سریال با چهار بازیگر و داستانی بسیار ساده و مثلث عاشقانه بسیار ساده توانسته است برشی از زندگی خیلی از انسانها بزند که به وضعیتی که در فیلم موج میزند دچار میشوند.
همانطور که از عنوانش مشخص است گویا قرار است بخشهایی اروتیک ببینیم که بخش عمدهای از زندگی انسانها را فراگرفته و مدام با سرکوب کردنش همه چیز در جامعه بهم میریزد. مسئلهای که در باقی موضوعات در جغرافیای مختلف در زندگی هر انسانی تاثیر به سزایی دارد.
مسئله مهمی که وجود دارد این است که بعد از مدتی انسانها نسبت به هم سرد میشوند. خصوصا در دنیایی که از کثرت تصاویر ثابت یا حتی متحرک و ناپایداری بسیار بالای آن رنج میبرد. و انسان طاقت این همه سرعت و ناپایداری را برای حفظ تعادل خود داخل جامعه ندارد و نخواهد داشت.
با دیدن قسمت اول انسان شدیدا به فکر فرو میرود. با سکانسهای عجیبی که به نمایش گذاشته میشود و حقیقتا که تاملبرانگیز هستند؛ در واقع تامل برانگیزترین تمپوی سکانسهای اروتیک را در تاریخ شاهد هستید.
روایتی که با شخصیت اول ما، بیلی با بازی سارا شاهی اتفاق میافتد، بی نظیر است. درواقع شما در حال دیدن برشی از زندگی زن و شوهری را میبینید که زن این ماجرا ناراضی بنظر میرسد. و همه چیز با فلش بکی روایت گذشته را برای ما روشن میکند که زندگی هر کدام چگونه شکل گرفته است. ریتم و تمپو بگونهای اتفاق میافتد که کاملا شما در جریان داستان قرار میگیرید.
یکی از بهترین سریالهای تاریخ همین سریال است، با بی نظیرترین اولین قسمت تاریخ. در همان قسمت اول رابطه آن زن و شوهر کاملا موشکافی میشود. درواقع ما با مرد داستان بنام کوپر، شخصیتی پولدار، با شخصیت و جنتلمن، به خوبی آشنا میشویم و با تمام لایههای شخصیتی، این کاراکتر را درک میکنیم. مخصوصا وقتی شما قصد ورود به حریم شخصی را میکنید و با نارضایتی جنسی آنها مواجه میشوید و میبینید که چقدر مهم و جدی روی روابط آتی آنها تاثیر میگذارد.
شاید مشکل اصلی این سریال شخصیت برد باشد. خیلی اغراق آمیز میخواهد جلب توجهی جذاب گونه را متوجه زنی که حالا شوهر کرده بکند. درواقع این اغراق در جهت تاثیر و خوب شدن حال خودش قرار میگیرد. و منافع خودش را بیشتر در نظر دارد و نه چیز دیگر. مسئلهای که در اغلب انسانها یا در همه انسان ها سرکوب میشود. انسانها از منظر روانشناختی کاری نمیکنند که منافع خودشان در آن نباشد.
از آنجایی که زن داستان ما بیلی، خودش روانشناس است، حتما شاهد دیالوگهای روانشناختی در این سریال خواهید بود. درست است که این زن گذشته خوبی نداشته ولی به هر حال به بلوغی رسیده است.
موضوعی که در این سریال به آن توجه شده است دقیقا موضوعی است که خیلی ها با آقای هولاکویی در میان میگذارند. که همه چیز مربوط به خیانت در عصر تکنولوژی است که باید این مسئله ریشه کن شود. مسئله ای که در دنیای تکنولوژی آن قدر بی فکر و نا درست با آن در حال برخورد هستیم که همه چیز را در حال بهم ریختن قرار میدهد.
زن روانشناس ما با نوشتن خاطرات بدی که در ذهنش هست باعث میشود که شوهرش آن نوشته هارا بخواند. چقدر درست و سر ضرب و منطقی و در ساختار درست روایی این سریال، مشکل در حال درست شدن است. وقتی شوهرش متوجه میشود که چنین اتفاقاتی برای زنش افتاده است و در حال فکر کردن به گذشته اش است و از زندگی حال حاضرش راضی نیست؛ روند چگونگی ترمیم این روان رنج دیده بسیار دیدنی میشود.
میخواهیم به شما بگوییم که بسیار مسائل روانشناختی در این سریال مطرح است که حتما باید توجه بسیار زیادی در عصر تکنولوژی به این نوع سریالها بشود تا تلنگری باشد برای جوانان ما با ذهنی به هم ریخته و پر از تنش.
پیشنهاد ما به تمام کسانی که برنامه های آقای هولاکویی را میبینند این است که حتما این سریال را ببینند.
عوامل ؛ نقد سریال S.e.x/Life
- نویسنده: جمی دنیگ، بی. بی. استون، استیسی روکیسر و جسیکا برزیسکی
- کارگردان: جسیکا برزیسکی، شری فولکسون و سمیرا وادسی
- بازیگران: سارا شاهی، مایک وگل، ادام دواس و مارگارت اودت
بیشتر بخوانید:
- نقد سریال لوپن (Lupin) : دزدی نجیبزاده و کلیشهای اما درخشان
- نقد سریال زخم کاری ؛ زخمی که کارساز نمیشود!
- نقد سریال See (دیدن) ؛ نابینایان و ناشنوایان از یکدیگر پذیرایی میکنند
- نقد سریال مرد خانواده (The Family Man) ؛ از خودبیگانگی اجباری
- نقد سریال Time (زمان 2021) ؛ ساختن انسانهای وحشی یا تنبیه؟
- نقد سریال Elite (نخبه) ؛ هنجارهایی هوشمندانه و جذاب در نتفلیکس
- نقد سریال می خواهم زنده بمانم ؛ دهه ۶۰ با همه جذابیتهایش
- نقد قسمت دوم فصل پنجم سریال ریک و مورتی ؛ تکثیر یا توهم بودن؟
- نقد قسمت چهارم سریال لوکی ؛ توهمی ماندگار در تئوری های مارول
در ادامه بسیار خوشحال میشویم نظرات و پیشنهادات خود را در خصوص نقد سریال S.e.x/Life در بخش کامنتها در سایت فیگار با ما به اشتراک بگذارید.
من این سریالو دیدم و خوب داشت پیش میرفت ولی یهو کیفیت فیلم افت میکنه ولی بازم خوبه و از لحاظ روانشاخنتی عالیه ولی دقیقا تو قسمت آخر به یکباره حوصله کارگردان سر میره و با خودش میگه بهتره تمومش کنم خسته شدم از این فیلم منکراتی و جالب از همه تو سکانس آخره فیلمه که به نظرم سکانس آخر فیلم رو اصلا نبینید که به طور کامل کل نکات آموزشی که تو فیلم گفته شده رو از بین میبره ( به معنی واقعی حس میکنم اون لحظه کارگردان مشروبات الکلی خورده بوده و تو حال خودش نبوده ، آخه چرا باید تو 8 قسمت همواره به یه چیزی توصیه بکنه بعد تو آخرین سکانس فیلم که فینالشه بزنه زیر همه چیز!!! )
درود بر شما دوست عزیز. ممنونم بابت نظرتون. و حتما و حتما خیلی خوشحال میشیم اگر نقدی به این سریال دارید یا هر فیلم دیگه ای در بخش نویسندگی مهمان به عنوان نویسنده فیگار مطلبتون رو منتشر کنید تا هم در صفحه اصلی سایت مطلبتون به نمایش گذاشته بشه و هم بقیه بتونن بهتر به نقد شما دسترسی داشته باشن…
بخش های اموزشی فیلم که همون داستان روتین زندگی شخصیت فیلم بوده و دیده شده که راه به جایی نبرده ، بعضی وقتها باید انتظار پاسخ خارج از چارچوب رو هم داشت .
این فیلم رو دیدم و به نظرم خیلی واقعی بیان کرده و اوایل داستان طبق ذهنیات واقعی کاراکتر پیش میرفته بدون کنترل ، اما در قسمت های بعد سعی در کنترل وضعیت موجود و حفظ نقطه امن بیلی میکرده و تمام تمرکز روی انکار بخش اسیب دیده بوده ، اما در انتها بیلی ( شخصیت اصلی داستان) دیده همچنان در حال سرکوب و انکار خودش هست و اینبار سعی کرده در لحظه انتخاب کنه . ( قفس هم میتونه امن ترین جا برای یک پرنده باشه اما بهترین جا براش نخواهد بود ) …
به نظرم بیان زیبایی از این موضوعه که حتی یک انتخاب خوب هم ممکنه اشتباه باشه .
واقعا سکانس آخر گند زد توی کل سریال. نمیدونم واقعا حرف و توصیه سریال چی بود! خیانت!
خیلی دل سرد شدم به ازدواج و اینکه ادم خوبیم و قراره یه روز یه عوضی بیاد و همه چیزهایی که دارم رو بگیره و نمیدونم دیگه بتونم به زنی اعتماد کنم یا نه
خوب به عنوان یک زن و متاهل خیلی از حس هایی که شخصیت داستان در زندگی روزمرش حس می کرد رو تجربه کردم..متاسفانه آقایون هرچی از زمان ازدواج دور میشن سردتر میشن و انگار روابط خصوصی براشون عادی میشه…در صورتیکه برای خانوما هرگز عادی و تکراری نیست و برای هر دفعه یک خانوم میتونه سناریویه جدید توی ذهنش داشته باشه وقتی به نیازش درست پاسخ داده نمیشه خوب ممکنهدر جای دیگه ی زندگی برخوردش عوض بشه انگار لایه ی زیرین رو از روی حیا پنهان میکنه و در عدض از جای دیگه لایه های منفی دیگه بیرون میزنه…شخصیت داستان به خاطر فرهنگ متفاوت غرب خوب رابطه ی خارج از ازدواج داشته و با نوشتن خاطرات اون روابط حس سرکوب شدشو سعی می کرد ارضا کنه یعنی نیازشو با یاداوری خاطرات برطرف میکرد و در این میان رفتار سرد و منفی بین زن و شوهر دیده نمیشد ولی بانوان ما اکثرا با رفتار بد فریاد بهانه گیری گریه های بیخود و ….سعی در جبران نیازشون دارن و شاید اگر آقایون بیشتر به این حس خاص خانوما توجه داشته باشن و عادی نگذرن خیلی از مشکلات زناشویی راحت حل مبشه حالا این جنبه ی خیانتم باید در نظر داشت متاسفانه بعضی از بانوان با روابط خارج از خانواده نیازشونو برطرف می کنن و از طرف دیگه یکسری از آقایون در دام این خانوما گرفتار میشن و خیانت مردا شکل می گیره یا نه ممکنه بد رفتاری زن که حاصل بی توجهی های پی در پی آقا در خونست باعث میشه مرد به دنبال مورد جدید بیفته و خیانت رخ بده….
من به عنوان کسی که تجربشو دارم و دیدم و حس کردم طرز رفتار آقایون با مساله ی رابطه ی خصوصی از روی نااگاهی و عدم توجه است زن همیشه و هر دفعه دیدش جدید و محتاج محبت فراوان و حس ارزشمندی از طرف همسرشه و اگر سیراب بشه تمام زندگی براش شیرین شده و هیچی برای همسرش کم نمیذاره ولی متاسفانه مساله به این سادگی اموزش داده نمیشه و اکثر مردا یک مادر میخوان که تر و خشکشون کنه و فکر میکنن زن هم مادر دوم اوناست که بسیار اشتباهه…🤦♂️🤦♂️🤦♂️
خوب به عنوان یک زن و متاهل خیلی از حس هایی که شخصیت داستان در زندگی روزمرش حس می کرد رو تجربه کردم..متاسفانه آقایون هرچی از زمان ازدواج دور میشن سردتر میشن و انگار روابط خصوصی براشون عادی میشه…در صورتیکه برای خانوما هرگز عادی و تکراری نیست و برای هر دفعه یک خانوم میتونه سناریویه جدید توی ذهنش داشته باشه وقتی به نیازش درست پاسخ داده نمیشه خوب ممکنهدر جای دیگه ی زندگی برخوردش عوض بشه انگار لایه ی زیرین رو از روی حیا پنهان میکنه و در عدض از جای دیگه لایه های منفی دیگه بیرون میزنه…شخصیت داستان به خاطر فرهنگ متفاوت غرب خوب رابطه ی خارج از ازدواج داشته و با نوشتن خاطرات اون روابط حس سرکوب شدشو سعی می کرد ارضا کنه یعنی نیازشو با یاداوری خاطرات برطرف میکرد و در این میان رفتار سرد و منفی بین زن و شوهر دیده نمیشد ولی بانوان ما اکثرا با رفتار بد فریاد بهانه گیری گریه های بیخود و ….سعی در جبران نیازشون دارن و شاید اگر آقایون بیشتر به این حس خاص خانوما توجه داشته باشن و عادی نگذرن خیلی از مشکلات زناشویی راحت حل مبشه حالا این جنبه ی خیانتم باید در نظر داشت متاسفانه بعضی از بانوان با روابط خارج از خانواده نیازشونو برطرف می کنن و از طرف دیگه یکسری از آقایون در دام این خانوما گرفتار میشن و خیانت مردا شکل می گیره یا نه ممکنه بد رفتاری زن که حاصل بی توجهی های پی در پی آقا در خونست باعث میشه مرد به دنبال مورد جدید بیفته و خیانت رخ بده….
من به عنوان کسی که تجربشو دارم و دیدم و حس کردم طرز رفتار آقایون با مساله ی رابطه ی خصوصی از روی نااگاهی و عدم توجه است زن همیشه و هر دفعه دیدش جدید و محتاج محبت فراوان و حس ارزشمندی از طرف همسرشه و اگر سیراب بشه تمام زندگی براش شیرین شده و هیچی برای همسرش کم نمیذاره ولی متاسفانه مساله به این سادگی اموزش داده نمیشه و اکثر مردا یک مادر میخوان که تر و خشکشون کنه و فکر میکنن زن هم مادر دوم اوناست که بسیار اشتباهه…🤦♂️🤦♂️🤦♂️
راس میگی، ریده شده احوالم واقعا چی بشه، من فک کردم آدم شده، دوباره رفت پیشه مرتیکه هول، آخه ک*کش بشین زنگیتو بکن دیگه، بچه ام ک داره
اینطور به نظر نمیومد که از شوهرش جدا شده و با برد ازدواج کرده؟ گفت من از همسرم جدا نمیشم و این حرفا…برد هم یه لبخند کج زد که میتونیم اینجوری برداشت کنیم که آره، من دیگه شوهرتم. من حس میکنم جدا شده از شوهرش و با برد ازدواج کرده.
اونجاییکه رفت پیش دکتر، دیدم اون آقای دکتر گریم خیلی شبیه فروید داره، قطعا این شباهت تصادفی نبود!!!
مطمئن شدم که قرار نیست سریال با اهداف فرهنگی مورد قبول جوامع دین باور تموم بشه،
و همانطور هم شد، تا لحظات آخر که خانم به نتیجه رسید اون شخصی که میتونه هم بهش هیجان بده و هم آرامش،
دوست پسرشه نه همسرش،
و این بخشی از تفکر فرویدیسم هست…..
فصل دوم این سریال اون سکانس آخر فصل اول و که دیدید و توضیح میده و آدمای دور و بر بیلی رو بهتر می شناسید.
کساییکه گفتن پایانش خوب نیست به احتمال زیاد نه زن هستن نه متاهل و میانسال نه یه عشق طوفانی رو پرهیجان از دست رفته رو تجربه کردن، اینو از یه زن میانسال که با شرایط مشابه بیلی گیر افتاده قبول افتاده، خیلی از دیالوگهای این سریال رو چند بار مرور کردم و همه چیزش کامل و بی نقص و عین حقیقت بود، فقط همه انقدر خوش شانس نیستن که به چنین پایانی برسن، متاسفانه تو کشور ما جدایی به این راحتیا نیست و مجبوری با فانتزی گذشته شیرین سر کنی تا ابد بدون اینکه حتی جرات کنی در موردش بنویسی…