نقد روانشناختی سریال سرقت پول (خانهٔ کاغذی) بر اساس دیدگاه فروید

سریال خانهٔ کاغذی یک سریال اسپانیایی است که در آمریکا تحت عنوان سرقت پول (Money Heist) معروف گشت. با نوشتار نقد روانشناختی سریال سرقت پول با فیگار بمانید.

این سریال که در  ژانر درام جنایی سرقت است توسط یک فیلم نامه نویس و کارگردان اسپانیایی به نام آلبرت بیستمنا ساخته شده است.در این سریال شخصی با بازی آلوارو مورته که لقب پروفسور به خود داده است چند فرد را که در زندگی هیچ چیزی را برای از دست دادن ندارند به عنوان یک گروه دور خود جمع می کند تا با کمک آن ها سرقتی را انجام دهد.

یکی از این سرقت ها در ضرابخانهٔ سلطنتی اسپانیا و دیگری در بانک اسپانیا است. این فرد که حکم مغز گروه را دارد موفق می شود به کمک این افراد که در سریال هر یک از آن ها به اسم یک شهر صدا زده می شوند این سرقت ها را با موفقیت به سرانجام برساند.

نقد روانشناختی سریال سرقت پول (خانهٔ کاغذی)

بر اساس دیدگاه فروید

نقد روانشناختی سریال سرقت پول, نقد سریال سرقت پول, نقد روانشناختی سرقت پول
نقد روانشناختی سریال سرقت پول, نقد سریال سرقت پول, نقد روانشناختی سرقت پول

موفقیت این گروه در سرقت ها به آسانی انجام نمی گیرد و اگرچه پروفسور پیش از سرقت ها تمام برنامه ریزی ها را انجام داده است،اما در حین سرقت این گروه با چالش ها و مشکلاتی مواجه می شود که بر جذابیت سریال می افزاید.

اعضای این گروه به همراه پروفسو به نوعی یک انسان را تشکیل می دهند.به عبارت دیگر،گروه سرقت را می توان یک انسان در نظر گرفت که شخصیت منحصر به فرد خود را دارد.در نتیجه، اگر اعضای گروه سرقت را یک انسان در نظر بگیریم می توانیم شخصیت این انسان را از دیدگاه فروید مورد بررسی قرار دهیم.

بر اساس نظریهٔ زیگموند فروید، عصب شناس و روانکاو اتریشی،شخصیت یا فعالیت ذهن انسان از سه عنصر تشکیل شده است.

  1. نهاد (اید): این بخش از شخصیت انسان یک عنصر کاملا ناخودآگاه است و در برگیرندهٔ غرایز و رفتارهای بدوی است.در نتیجه، می توان گفت که امیالی همچون غریزهٔ جنسی،خشم،عصبانیت و امیال شخصی در زمرهٔ این نهاد قرار می گیرند. به طور کلی،نهاد بر پایهٔ لذت استوار است و از آنجایی که در ضمیر ناخود آگاه ما است هیچ کنترلی روی آن نداریم.
  2. خود (Ego ): این بخش از شخصیت یا فعالیت ذهن انسان یک عنصر کاملا خودآگاه است و در برگیرندهٔ منطق و واقعیت است. در نتیجه می توان گفت که خود شخص براساس منطق و تعقل است.به طور کلی،در خود یا ایگو، خرد و تعقل غالب است. خود به عنوان میانجی میان نهاد و فرا خود نیز عمل می کند و سعی می کند تا زیر توجیهات عقلی خواسته­های ناخودآگاه را لحاظ کند.
  3. فرا خود ( Super Ego ): این بخش از شخصیت یا فعالیت ذهن انسان بیشتر ولی نه تماما ناخودآگاه است و در برگیرندهٔ ارزش های اخلاقی یا وجدان است.در نتیجه،می توان گفت که فرا خود یک شخص بر اساس وجدان یا همان باید و نبایدهای اخلاقی ،ایده آل های فرد و هدف های معنوی است و صفاتی همچون ایثارگری،فداکاری در زمرهٔ این ایگو قرار می گیرند.فراخود در تضاد با اید است و به نوعی به عنوان دو قطب متضاد عمل می کنند.فراخود سعی بر آن دارد که خود را با هنجارهای اجتماعی تطبیق دهد و در حالی که اید تنها ارضای آنی را می خواهد.

حال با توجهٔ به نظریهٔ دکتر فروید به سریال سرقت پول می پردازم.پیشتر این نکته را بیان داشتم که می توان در این سریال گروه سرقت را یک انسان دانست.اگر گروه سرقت را به عنوان یک انسان در نظر بگیریم می توانیم هر یک از اعضای سرقت را به عنوان یک عنصر از نظریهٔ فروید بدانیم.

بیشتر بخوانید:

نقد روانشناختی سریال سرقت پول

نقد روانشناختی سریال سرقت پول, نقد سریال سرقت پول, نقد روانشناختی سرقت پول
نقد روانشناختی سریال سرقت پول, نقد سریال سرقت پول, نقد روانشناختی سرقت پول

در بخش نهاد می توانیم به شخصیت «دنور» در سریال اشاره کنیم که عاشق یکی از کارمندهای بانک می شود.این عاشق شدن بیانگر غریزهٔ جنسی فرد می باشد که در زمرهٔ نهاد قرار می گیرد.

در سریال شخصیت های دیگری همچون «توکیو» و «ریو» نیز وجود دارند که عاشق همدیگر می شوند.علاوه بر عاشق شدن می توان به نمونه ای همچون شخصیت «برلین» اشاره کرد که برای ارضای میل جنسی خود با یکی از کارمندان زن بانک ارتباط جنسی برقرار می کند.از نمونه های دیگر بخش نهاد می توان به خشم بیش از حد شخصیت های داستان اشاره کرد.

برای مثال، شخصیتی همچون «پالرمو» پر از خشم است که نمی تواند خشم خود را کنترل کند و مشکلاتی را برای دیگر اعضای گروه فراهم می آورد.خشم را می توان در دیگر شخصیت های داستان نیز یافت که باعث بروز مشکلات برای دیگران می شود.دو عامل غریزهٔ جنسی و خشم تا آنجا جولان می دهند که باعث می شوند که گروه سرقت کنترل پروژهٔ سرقت را از دست دهند و نتوانند آن را به خوبی مدیریت کنند. در اینجا است که شخصیت اصلی داستان یعنی پروفسور که عنصر خود  انسان است وارد می شود تا بر مشکلات فائق آید.

شخصیت پروفسور داستان را می توان به عنوان عنصر خود این سریال دانست.پروفسور فردی است که بر اساس خرد، قدرت تفکر و واقعیت توانسته است پروژهٔ سرقت را برنامه ریزی کند و برای تمام اتفاقات پیش روی سرقت برنامه ریزی کند.

بیشتر بخوانید:

نقد روانشناختی سریال سرقت پول

نقد روانشناختی سریال سرقت پول, نقد سریال سرقت پول, نقد روانشناختی سرقت پول
نقد روانشناختی سریال سرقت پول, نقد سریال سرقت پول, نقد روانشناختی سرقت پول

شخصیت پروفسور سریال فردی است که پیش از شروع سرقت کلاس هایی را برای اعضای گروه برگذار کرده است تا آن ها را با واقعیت های مربوط به سرقت آشنا سازد و چگونگی سرقت و اعمالی همچون نحوهٔ در آوردن گلوله و … را به آن ها آموزش داده است.در بخش خود شخصیت های دیگری را نیز می توان مثال زد که در این نوشته به اصلی ترین شخصیت نشان دهندهٔ عنصر خود یعنی پروفسور پرداخته شده است.

در بخش فرا خود که عنصر وجدان و ارزش هایی همچون فداکاری دخیل است می توان به شخصیتی همچون «برلین» اشاره کرد که در سکانسی خود را جلوی نیروهای پلیس قرار می دهد تا با تیراندازی به آن ها امکان فرار دیگر اعضای گروه را فراهم آورد.

در یکی از دیگر سکانس ها شخصیتی همچون « استکهلم» مجبور می شود تا برای نجات جان دیگر اعضای گروه سرقت با اسلحه به یک فرد تیر اندازی کند.فرد تیر خورده نمی میمرد،اما استکهلم فکر می کند که این شخص مرده است و احساس گناه تمام وجود او را می گیرد و به نوعی دچار توهم شده و آن فرد تیر خورده را همواره جلوی خود می بیند.همچون شخصیتی به نام «نایروبی» درگیر احساسات مادرانهٔ خود می شود و همین امر باعث می شود که تمرکز خود را از دست دهد و در سکانی مجروح شود.

بیشتر بخوانید:

با توجه به نمونه های بیان شده می توان اینگونه بیان داشت که اعضای گروه (به عنوان یک انسان ) هر سه عنصر بیان شدهٔ نظریهٔ دکتر فروید را دارند.در بخش های از سریال شخصیت های داستان آنقدر در بخش نهاد و فراخود غرق می شوند که بیننده بر این تصور می شود که پروژهٔ سرقت پول با شکست مواجه شده است،اما همینجا هست که عنصر خود یا همان تعقل وارد داستان می شود و مشکلات بوجود آمدهٔ ناشی از نهاد و به نوعی فراخود را برطرف می کند.

در نتیجه،می توان اینگونه بیان داشت که رخ دادن مشکلات ناشی از بخش نهاد یک امر طبیعی از وجود شخصیتی انسان است که با قدرت تعقل می توان از آن جلوگیری کرد.به عبارت دیگر،برای اکثر افراد ممکن است این سؤال پیش آمده باشد که چرا این گروه سرقت درگیر مسائلی همچون خشم،میل جنسی،عشق ،غرور،فداکاری،حس گناه و … شده اند و  از هدف اصلی خود منحرف شده اند،اما با توجه به نظریهٔ دکتر فروید و نگاه کردن این گروه سرقت به عنوان یک انسان می توان به این نتیجه رسید که منحرف شدن از هدف اصلی یا همان کنار گذاشتن خرد یا تعقل و چسبیدن به مسائلی همچون اید و فراخود یک امر طبیعی از شخصیت و فعالیت ذهن انسانی است.اما این عنصر خود انسان باعث پیروزی این سرقت ها شده است،هرچند می توان دو عنصر دیگر شخصیت را نیز می توان به نوعی در پیروزی این سرقت دخیل دانست.در نتیجه،برای پیروزی در یک پروژه یا حتی در زندگی باید تمام این سه عنصر را در نظر داشت و عنصر خرد را عنصر غالب دانست و دیگر عنصرها را سرکوب نکرد،بلکه به صورت کنترل شده آن ها را در نظر داشت.

بیشتر بخوانید:

از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد روانشناختی سریال سرقت پول سپاس‌گزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما می‌توانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقاله‌ها، نقد‌ها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *